به گزارش خبرگزاری فارس؛ ما فکر میکنیم هر آدمی قصهای دارد و هرکس یک زندگی را در خود خلاصه کرده است. حالا که به لطف در میان گذاشتن مسائل و نگرانیها، ما را مَحرم خود میدانید، چرا به همین اکتفا کنیم؟ ما راوی قصهها و دردهای شما هستیم. در فارس من شما سردبیر هستید و ما تنها میانجی شماییم برای شنیده شدن صدا و پیگیری مشکلاتتان. در این روایتها میکوشیم تصویر بیروتوش و دستاولی از جهان شخصی مردم را به اشتراک بگذاریم. این روایت «فارس من» درباره زندگی و زمانه کارگران شریف جامعه است. ببینیم؛
۱| رنج میبریم. ما کارگریم و در خانههای اجارهای شبمان را صبح میکنیم. اگر دست خودمان باشد آرزو میکنیم عقربههای ساعت بیفتند روی دور تند. زندگی مثل برق و باد بگذرد و تمام شود. تمام شود و راحت شویم. سالهاست دهنم تلخ است و پیش خودم فکر میکنم این دنیا که شانس نیاوردیم امیدوارم آن دنیا به سعادت برسیم و رستگار شویم. امیدواری؛ تنها کاری که از دستم برمیآید.
۲|من بچه پایین هستم. در کوچهها بزرگ شدم و پدرم کارگر بود. مرد سختکوشی که با ۲۰ سال سابقه، فقط ۱۰ سال بیمه دارد! حافظه من خاطرات متنوعی ندارد و پر است از تصاویر تیره و خاکستری و کدر. از وقتی یادم میآید کار کردهام فقط. در شرکتهای مختلف. گاهی شیفت شبانهروزی هم بودهام. شیفت شب و حقوق کم. چه بگویم؟ همه میدانند چه خبر است.
۳|جایی که من کار میکنم عیدی را کارمندی میدهند، چون به ضررشان است. اگر بخواهیم اعتراض کنیم چشمغره میروند و میفرستند کمیته انضباطی و با یک خداحافظی ساده اخراجمان میکنند. ما هم از ترس بیکار شدن دم نمیزنیم. یکی، دو سال پیش، چند تا از همکارانم اخراج شدند، بعد شکایت کردند و اجازه بازگشت به کار گرفتند اما شرکت آنها را راه نمیدهد.
۴| جایی که من زندگی میکنم صاحبخانه میگوید اجاره میخواهم. لابد حق دارد. اما من که زیر بار قرض هستم کجا را بروم بگیرم؟ با یک بچه چهارده ماهه باید بلند شوم و بروم حاشیه شهر زندگی کنم. با شرایطی که من دارم بزرگ کردن بچه سختترین کار عالم است. پوشک برای بچهام میگیرم ۳۰۰ هزار تومان. منی که با ۳ میلیون حقوق، زیربدهیام. همکارم از من هم کمتر حقوق میگیرد. با یک بچه چهارساله. شانس آورده پوشک لازم ندارد اما هزینه پوشاک که دارد. برای رهن یک خانه کوچک ۳۰۰ میلیون پول لازم است. تازه نه یک خانه نوساز. بالای ۱۳ سال ساخت. شوخی میکنیم؟
۵|گاهی فکر میکنم باید وزرای ما را، آنها که در دروس و آجودانیه زندگی میکنند، مجبور کنند یک سال در خانههای امثال ما زندگی کنند. ما داریم چوب تصمیمات اشتباه آنها را میخوریم. خانه ۲۰۰ میلیونی شده ۶ میلیارد. شبیه کابوس است. یک کابوس طولانی و بلند. واقعاً منتظرم یکی از خواب بیدارم کند و به من بگوید همه اینها خواب بوده و بعد بروم آبی به صورتم بزنم و از زندگی لذت ببرم، کیف کنم!
۶| مادرم هر روز حرص و جوش میخورد. برادرم مستأجر و بیکار است. شرکتشان بسته شده. یک پسر دانشآموز دارد. خانه مسکنمهریاش را فروخته و گذاشته در بورس و منتظر است. فکر میکند پولدار میشود. ۳۰ میلیون سهم خرید که شد ۱۰ میلیون. ضرر کرده و روحیهاش خراب است. همه ضرر کردهاند. کی ضرر نکرده؟ این هم از این.
۷| اگر زندگی دکمهای داشت و میشد آن را فشار بدهم و به عقب برگردم، میرفتم شانسم را در یک شغل آزاد امتحان میکردم. شاید هم درس میخواندم و کسی چه میداند، ممکن بود مسیر زندگیام عوض شود. هرچه بشود بدتر از اینکه نمیشود. من بعد از ۱۸ سال سابقه کار وضعیتم این است. هیچ کارگری از زندگیاش راضی نیست.
۸| دیگر کاری به آینده ندارم. مراقب لحظهام هست. همین الان. که باید برای خرید یک کیلو گوشت از هزینهها بزنم. مرغ ۳۲ هزار تومانی لطیفه نیست! واقعیت زندگی ماست. آن که تازه میخواهد کارگری کند با ۲ میلیون و ۱۰۰ چکار میخواهد بکند؟ میتواند تشکیل خانواده دهد؟ میتواند بچهدار شود؟ مدتهاست من و همسرم لباس نخریدهایم. فکر کن یک مریضی سخت بگیریم با هزینههای درمان چه کنیم؟ خدا آن روز را نیاورد. حتی فکر کردن بهش هم ترسناک است. همین میشود که در خیابان همه عصبی هستند و بهم میپرند. به قول مهران مدیری: «دیدم که میگویم.»
۹| همه ناگزیر و بیچارهایم. من حتی جرأت نمیکنم مدیر خودم را ببینم. من را که نمیبیند اگر هم ببیند میتوپد و بیرونم میکند. یکبار اعتراض کردم تهدید به اخراج شدم. من از کدام وزیر میتوانم شکایت کنم؟ من از مدیرم هم نمیتوانم شکایت کنم. وقتی میخواستم کمپین را ثبت کنم همکارانم میگفتم تو جرأت داری این کار را بکنی؟ گفتم باید از خودمان شروع کنیم. حالا هم اول خدا و بعد چشممان به حمایتها و پیگیریهای شماست. من که سالهاست فقط منتظر سال بعدم.
به گزارش خبرگزاری فارس؛ برای حمایت از کمپین کارگران در فارس من میتوانید از این پیوند استفاده کنید.
راوی: فردین آریش
انتهای پیام/ ع